وارطان سخن نگفت




شاملو هم بند وارطان سالاخیانیان بود و شعر وارطان سخن نگفت را برای لب نگشودنش در زیر شکنجه برایش سرود که در دوران سانسور آن زمان نازلی را در شعرش به جای وارطان نشاند.


حاکمیت با ایستهای قلبی برای بقا


تصادفا دو معترض، دو ملی مذهبی یکی در زندان و دیگری در مراسم ختم پدرش می میرد... دو سال است این تصادف ها تکرار می شوند... دو معترضِ تصادفا همراهِ جنبشِ سبز در ۲۵ بهمن می میرند و بسیجی اعلام می شوند... تصادفا و ناگهان ۵ نفر، در ۱۹ اردیبهشتی اعدام می شوند ...
تصادفا دو سال است بیشتر، این معترضینند که می میرند ...
دو سال است تصادفا قلبها می ایستد ...به گلوله، به شکنجه، به طناب، به ضرب وشتم و از اعتصاب ...

تصادفا همان روزها که نظامیان در خیابان سلاح بر دست داشتند، ندا و سهراب و مصطفی و ... در خیابان می میرند
تصادفا همان روزهای اعتراض چندین نفر در زندانهای مخوف می میرند به مننژیت ...

دو سال پیش آمریکا و اسراییل کشتندشان و پارسال بسیجی بودند و کشته شدند و امسال سال ایستهای قلبی ست! سالهای بعد چه؟

حاکمیت لحظه هاست برای بقا...


لمس آزادی ...



آریا در ایران است و از لمس آزادی می خواند. آنچه بسیار کم دیده ایم این سالها از آنانکه بیرون زیسته اند و آزادند برای فریاد  سر دادن.
آریا آرام نژاد این ترانه را برای هاله گفته است.
تو از چشمهای خوشرنگ زنای این شهر بی زاری ...


مسیر سبز

یادداشتی نوشتم برای یکی از سایت های سبز، در باب واکنشهای سریع و عجولانه بر پیشنهاد اخیر خاتمی و بخشش ظلم های رفته بر هر دو طرف از سوی هر دو، که یادداشت، خارج از محتوای پیشنهاد سعی دارد تعریفی داشته باشد از این وضعیت. 

مبارزه است و هر مبارزی روش و بیان خود را دارد. یکی در ایران مانده است و با سکوت، با دستبند، با شعر، با هنر، با قلم، با نامه، با مصاحبه، با افشاگری و ... دیگرانی رفته اند و رفته بودند، و آزادانه تر فریاد می کنند و مبارزه. یکی رسانه دارد و یکی روزنامه. یکی در خانواده، یکی در تاکسی و دیگری در صف نان و اتوبوس. یکی گزارش می دهد و قیاس می کند دولت ها را و آن یکی بیانیه. هر کس به زعم و به سهم و به روش و در ظرف و اندازه توانایی اش در حال مبارزه است.
یکی نه مدنی می گوید و یکی کلمه و اعتماد نشر می دهد. این مبارزه است و ادامه خواهد داشت حتی تا فردای پیروزی.
 هستند بسیاری که سکوت پیشه کرده اند و هیچ نگویند یا به فشار و تنگناهایی، و یا از بیم. در این میانه فعالین و سیاسیونی نیز حرف می زنند به اندازه توان و در مقتضای زمانی خود. (در مثال) روزهایی بود که فضا برای افشای قتلهای زنجیره ای فراهم بود که شد آنچه که می توانست شود و مابقی راه بربسته شد. زمانی بود که توان یک دولتی بدانجا رسید که کف خواسته های مردمان آن زمان را طرحی کرد دوقلو و هیچ مجال تصویب نیافت. زمانی است این روزها، که مجال هیچ نیست و بیان رسمیِ ظلمِ رفته بر مردم، حال با هر پس و پیش شرطی، خود گامی است به جلو. همان که سخت کرد تکرار قتلهای زنجیره ای را و حوادث مشابه را و همان که سخت خواهد کرد نپذیرفتنِ ظلمِ رفته بر مردمی صلح طلب را حتی در میانِ حامیانِ ظالمان.
این روزها اگر می شد در ایران بود و حبس نگرفت و اسیر نشد و مصیبت بر خانواده و معاش وارد نیاورد حرف بسیار بود و بسیاری حرف می زدند، همان که در روزهای ماقبل انتخابات تجربه شد. همان ماقبل انتخاباتی که بسیاری در تلاشند برای احیای همان حال و روز، حتی با راه حلِ بخششِ طرفین و آسیب دیدگان. طرفی که جان و مالش آسیب دیده با آنسویی که قدرت و حاکمیتش. قابل تامل است، و بسیاری را همین کفِ کفترین مطالبات مردم را بر آشفت. روزهایی که برگشتنش شتاب فاصله حکمرانان و مردم را افزایش خواهد داد و اما تنها راه حل باقی مانده نه برای مردم، بلکه برای آنانی است که قدرت را چند صباحی بیشتر طلب می کنند.


اول ماه می/ما بی‌چرا زندگانیم


بهانه ایست این روز و اما به هزار از این بهانه ها هم استبداد دینی را باکش نیست از سرکوب و بهره جویی از زحمتکشان.
منصور اسانلو شاید نشانه ای است هر چند تلخ از آن چه بر کارگران آگاه و آگاهی آنان می رود.

این فیلم شاید سندی است تاریخی از کارگری آگاه که آگاهی رسانی اش او را همچنان در زندان نگه داشته است و خانواده اش را تحت شدیدترین فشارها. 

شعری ناب از احمد شاملو شادباش زحمتکشان و کارگران ایران و جهان:

شکاف
زاده شدن
بر نیزه تاریک
همچون میلاد گشاده زخمی،
سفر یگانه فرصت را
سراسر
در سلسه پیمودن.
بر شعله خویش
سوختن
تا جرقه واپسین،
بر شعله خرمنی
که در خاک راهش
یافته اند
بردگان
این چنین.
این چنین سرخ و لوند
بر خار بوته خون
شکفتن
وین‌چنین گردن فراز
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن.
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی‌چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهانند.


زیبا شیرازی برای تولد بهاره هدایت



سیزده بدر ایرانی و حامیان مادران داغدار

سیزده بدر ایرانی با چاشنی اعتراض


رسیده از رفیق نادیده آ.ا
Stand by me


هدیه سال نوی وبلاگ یک اسفند

از ماه های پس از انتخابات این وبلاگ، که پیشتر هایش تحت نامی دیگر فعالیت می کرد، کارش را آغاز کرد و هر از چندگاهی در میانه رویدادها یادداشتی منتشر می کند و قصد دارد سال ۹۰ فعالیتش را بیشتر کند. این وبلاگ چندباری فیلتر شد تا آنجا که به طور کلی بلاگ اسپات هم فیلتر شد و به جای دیگری کوچ نکرد و با همان شماره ۲خود باقی ماند. وبلاگ یک اسفند سال نوی ایرانی، سال صبر و آگاهی رسانی تا رهایی را شادباش می گوید.
شعر و آهنگ فارسی برپاخیز


شعرو آهنگ شیلیایی برپاخیز


برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن

برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن
چو در جهان قیود بندگی
اگر فتد به پای مردمی
به دست تو است
به رای مشت تو است
رهایی جهان ز طوق جور و ظلم
به پا کنیم قیام مردمی
رها شویم ز قید بندگی
چو در جهان قیود بندگی
اگر فتد به پای مردمی
به دست تو است
به رای مشت تو است
رهایی جهان ز طوق جور و ظلم
به پا کنیم قیام مردمی
رها شویم ز قید بندگی
هم‌پاییم، هم‌راهیم، هم‌رزمیم، هم‌سازیم
جان بر کف، برخیزیم، برخیزیم، پیروزیم
برپاخیز از جا کن، بنای کاخ دشمن
برپاخیز از جا کن، بنای کاخ دشمن
به هر کجا نشان ز ثروت است
ز حاصل تلاش کارگر است
زمین غنی ز رنج برزگر

ز همت‌اش شود ز دانه خرمنی
به پا کنیم قیام مردمی
رها شویم ز قید بندگی
اگر شود صدای ما یکی
ز خشم خود شرر به پا کنیم
بنای صلح جاودان نهیم
به پای خلق، چو جان خود فدا کنیم
به پا شود قیام مردمی
رها شویم ز قید بندگی
هم‌پاییم، هم‌راهیم، هم‌رزمیم، هم‌سازیم
جان بر کف برخیزیم، برخیزیم پیروزیم
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن

برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن




همه چیز تحت امر است حتی تعریف کلمه ها



"یک فکر سیاسی غلط را محکوم کردن یا یک فکر دینی غلط را محکوم کردن این یک حرف است، در این کار مبتلا شدن به امر خلاف اخلاق ... این دومی را ما نفی می کنیم..."

این ها جملاتی است که رهبری یک کشوری در تذکر به حامیانش به کار می برد. تاکید می کند که فکر سیاسی غلطی وجود دارد و به نحوی به دختر هاشمی رفسنجانی اشاره دارد و اما فقط می خواهد که فحش ندهند. این پیام در جمع مجلسی بیان می شود که نفراتش را یا خود انتخاب کرده است و یا به نحوی به وی مرتبطند.


حال، آن "مرگ بر" هایی که در صداو سیمای ضد ملی ایران بار ها پخش شد چیست؟ آن فحش هایی که کنار خانه کروبی چند شبانه روز به پشتیبانی نیروهای امنیتی انجام می شد چیستند؟ آن فحاشی هایی که در کنار خانه های صانعی و منتظری می شد چه هستند؟ آن ناسزاهایی که احمد خاتمی و علم الهدی در روز ۹ دی با فریاد بیان می داشتند و ضرغامی پخش می کرد چه مصداقی دارند؟

حکومت، حکومت دروغ است و فریب. همه چیز تحت امر است حتی تعریف کلمه ها. "ناسزا" آن چیزی است که در موقع مقتضی و در شرایط مورد تعریف رهبر ایران، آنجا که دیگر فیلمی منتشر شده است و علما و فضلا پیام ها داده اند که این چه کاریست حامیان رهبری می کنند، بیان می شود. اما آنچه در این نزدیک به دو سال در کوچه و خیابان، در زندان و در خفا، در کنار خانه سران سبز توسط نیروهای سرکوبگر سر داده شده است ناسزا گویی و فحش نیست.
هنوز هم در زندان ها، در خیابان ها در هنگامه سرکوب، در دستگیری ها و در بازجویی ها نیروهای رسمی حکومتی از زشت ترین کلمه ها استفاده می کنند و اینها آن ناسزایی نیست که رهبر به آنها اشاره دارد.