عکس نوشت/مادر مجید توکلی


عکس نوشت:
شیراز،منزل مادر مجید توکلی،ساعت هفده و پنجاه و چهار دقیقه ،شنبه هشتم خرداد 89:
لحظه تماس مجید توکلی از زندان با مادرش.مجید در این تماس از انتقالش به بند عمومی و شکستن اعتصاب غذایش خبر داد.

به نقل از اینجا


توجیهی برای گاف تاریخی یک رهبر

امروز خبری منتشر شد در یکی از همین نیوزها (اینجا) که «چرا مقام معظم رهبری فردای انتخابات پیام دادند؟» و توضیح داده است که همه انتخابات های دیگر نیز چنین بوده است و در ادامه پیامهای دوره های پیشین را آورده است... اما به این نکته اشاره نکرده است که حتی اگر هم همیشه اینگونه بوده است، توجیه مناسبی برای یک کار غیر قانونی نیست.
جانبداری و اِعمال آن، اتفاقی بود که بعد از دوم خرداد و انتخابات دوره های بعدی، چاره ی عبور از مسیرهای سخت برای آیت الله خامنه ای بوده است. تا امروز نیز برگهای زیادی برای فرار از آنچه اکثریت مردم خواهانش بوده اند خرج شده است. آن پیام روز ۲۳ خرداد تنها نشانه ای بود از آنچه او و همراهانش برای حفظ حاکمیت برایش عزم جزم کرده بودند.
در روزهای بعد از پیام تبریک زودهنگام جانبدارانه ی آیت الله خامنه ای، بحث و گفتگو پیرامونش در میان جناح های داخلی نیز بسیار بود و عده ی بسیاری را به نماز جمعه ۲۹ خرداد کشاند تا شبهاتی که برایشان ایجاد شده بود روشن گردد. بحث ها پیرامون التزامشان به ولایت فقیه بود و این ها فقط شامل رای دهندگان به موسوی و کروبی نبود و بیشتر شامل رای های به محسن رضایی بود. ایشان را نیز شُک پیام تبریک گرفته بود. شاید گرفتن آمارش حداقل در این برهه از تاریخ دشوار باشد اما حتی بسیاری بودند که مرجع تقلیدشان را از آیت الله خامنه ای به دیگری تغییر دادند و البته این فقط شامل آن پیام نبود و روزهای بعدی و کشتارها و سرکوب ها آن تغییر را تشدید کرده بود.


پناهی را استقامتش و جنبش سبز آزاد کرد


جعفر پناهی با استقامت و ایستادگی خودش و جنبش سبز آزاد شد.
جنبش بارها نشان داده است که پتانسیل های بسیاری برای اعمال فشار و همراه کردن بسیاری حتی در خارج از کشور دارد. سبزها از شهرهای مختلف ایران تا اروپا و آمریکا فعالند و اثرگذار.

امروز پیروزی دیگری برای جنبش رقم خورد.


جعفر پناهی آزاد شد
۴ خرداد ۱۳۸۹
تحول سبز: جعفر پناهی به دستور بازپرس و تایید دادستان عمومی و انقلاب تهران با تودیع وثیقه از زندان آزاد شد.
به گزارش ایلنا،این کارگردان سینما با تودیع ۲۰۰ میلیون تومان وثیقه روز سه‌شنبه از زندان اوین آزاد شد.
این گزارش افزود: همچنین در پی تکمیل تحقیقات، پرونده اتهامی متهم یاد شده با صدور کیفرخواست به دادگاه انقلاب اسلامی تهران ارسال خواهد شد.



 نیک می دانیم حاکمان فعلی تبعیض های بسیاری را قائلند که نمونه های بارز آن را از همان روزهای مناظره و تبلیغات انتخاباتی دیدیم و از آن فرصت اضافه ای که به احمدی نژاد دادند و به دیگران ندادند و آن همه داستان های تبعیض آمیز بعد از انتخابات.
امروز خبری را دیدم که نشان از تبعیضی مبرهن در آن بود.
خبر این بود که:
"
برخورد پلیس با تجمع غيرقانوني در 22خرداد
سردار حسين ساجدي‌نيا در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، تصريح كرد: هر تجمعي كه قانوني باشد پليس همكاري مي‌كند اما در تجمعات غيرقانوني چه در مواقع خاص و چه در ديگر روزهاي سال با تجمع غيرقانوني برخورد مي‌شود./ پليس بيدار و هوشيار است و حافظ نظم و امنيت در جامعه. (لینک خبر)
"
در لحظه، دو تصویر در ذهنم تجسم شد یکی آن تجمعی که با همراهی پلیس در کنار خانه کروبی انجام شد (اینجا) و
دیگری تجمعی در پشت سالنی برگزار شد که چند روز پیش محمد علی ابطحی (اینجا و اینجا)  در آن جا بود و
هر دو تجمع سرانجام به حمله منجر شد یکی به خانه کروبی و دیگری به خود ابطحی و ماشینش.
این تجمع ها چگونه مجوز می گیرند؟ این تجمعات از سوی چه نهاد هایی حمایت می شوند؟ چرا یک بار و حتی یک بار در طول این سی سال برای نمونه حتی با یک نمونه از این تجمعات برخورد نشده است و عده ای را برای قانون شکنی بازداشت و محاکمه نکرده اند؟ البته پاسخ این پرسش ها را نیک می دانیم و آنچه مسلم است مجوزی برای راهپیمایی ۲۲ خرداد در کار نخواهد بود.

به یاد می آورم نمایشگاه کتابی بود در زمانه خوشوقتی مطبوعات و کتاب ها. از این دست جلسات پرسش و پاسخ بسیار بود در گوشه و کنار و یکی بود با حضور خانیکی،‌ حسین شریعتمداری، جلایی پور و دیگری در خاطرم نیست. آنگاه که نوبتی دوباره به جلایی پور رسید به شکلی هماهنگ عده ای که بیشترشان خانم هایی با چادر بودند ناگهان با پلاکارد هایی وارد سالن شدند و مجلسی برهم زدن قصد کرده بودند و شریعتمداری خنده ای داشت بر لب از سر خرسندی. خلاصه آنکه فریاد برآوردند بر جلایی پور که در حرفهایت به زنان چادری و پوشش آنها توهین کرده ای و ... و جلایی پور جواب داد که دخترم و هم همسرم چادر بر سر می کنند و چگونه می توانم به آنان توهین کنم و ...
در این ۳۰ سال یاد گرفته اند جمع شوند و تجمعی بر پا دارند بی هیچ قانون و مجوزی و حتی شاید شرکت کنندگانش از موضوعیت تجمعشان آگاه نیستند و به دستوری می آیند و به دستور جمع می کنند بساط را. اما تاب و تحمل تجمعی مشابه را ندارند و آن را به گرفتن مجوز، شرط برگزاری می دهند و هیچگاه مجوزی صادر نخواهند نمود مگر آنکه اتفاقی بیفتد تاریخی...


طرح حجاب یا سناریوی حجاب؟

از آن روز که امام را عکسش شد بهانه برای حمله به سبزها و این روزها که اعتراض به اعدام ها حربه ای گشت تا محارب بخوانندشان، دور از انتظار نیست که که حجاب را پیراهن عثمان کنند که اینان که همراه و وابسته به غربند و منافق و تروریست، حال سکولار و احتمالا سلطنت طلب نیز هستند و خلاصه طنز تلخش آنست که هر چه در این سالها به بد بودنش ترویج کردند، سبزها را بدان زدند و مانده است تنها کمونیست بودن که آنهم شاید سناریوی آتی شان باشد.
به نظر فهمیده اند نه البته از کِی اش را، که مردم بهانه ای می خواهند برای اعتراض و فضایی فراهم برایش. فهمیده اند که هر آنچه آنها گویند را عکسش شاید عمل کنند. به یاد می آوریم شعارهای رسمی حکومتی را که در روزهای اعتراض، مردم وارونه تحویلشان می دادند و خوب تر به یاد داریم که مردم چه «نه» هایی که در دوره های گوناگون به خواسته های حاکمیتی گفته اند. پس شاید اگر مردم را تحریک کنیم به حجاب و پوشش و آن را از دانشگاه ها نیز آغاز کنیم، کنشی از سبزها بیابیم که بتوان سرکوبی دیگر بر پا داشت...

از آنجا که کمی دور از ذهن به نظر می رسید با حال و هوای خشم آلود و سرکوب شده ی مردم، بخواهند گشتی و ارشادی دوباره بر پا دارند آنهم از دانشگاه و دانشجوی خشمگین و زخم خورده، بر پا داشتنش هر چند بی تاثیر از لجاجت ها و درگیریهای درونی شان نیست اما بی نقشه هم نیست. به طور حتم با تصمیم های این روزهایشان و سناریوهای نخ ما شده شان،‌ کوتاه مدت را نشانه دارند و زمان را سپری می کنند چرا که ندارند درون شان اندیش ورزان و مشاورانی که راهکار داده و دور دستها را نشانشان دهند. اما همین کوتاه مدت کارهایشان را، دوره ای کرده اند که با آن سرکوبی دیگر را در برنامه داشته باشند.
مردمی را هم گرفتار دادسرا و دادگاه و جریمه .. می کنند و می پندارند که مردم بیشتری را مشغول خود دارند و کمتر به اعتراض خواهند اندیشید.

زمانی قرار بود در پوشش اجباری نباشد و امروز حتی شده است بهانه ای برای سرکوب. آنچه طبیعی است آنست که آنها بی کار نمی نشینند و بیم از خرداد دارند. از هیچ چیز دریغ نمی کنند. از نمایشی که برای مادران شُل حجاب آمریکایی برای انسانی نشان دادن خود برای جهانیان به راه انداختند تا حرکتی هماهنگ در تمام تریبونهای نماز جمعه و وبلاگ ها (اینجا) و سایتهایشان برای حجابی که معضل اساسی این روزهای ایران نیست و حکومت به اقتدار نمایی نیاز دارد و بس.
مهم به ثمر رساندن و دستیابی به اهداف است، روزی با حجاب و روزی بی پوشش.

(این لینک را ببینید که نمونه ای طنزآلود از رفتار ابزاری با حجاب است)


خارجیان در داخل ارجج تر از هموطنان


«شرايط خاص موكل و مورد رافت اسلامي و ترحم نظامي جمهوري اسلامي قرار گرفتن»
(اصل خبر اینجا)

این جملات بسیار بی نظیرند و تلخ و تاریخی.
این جمله ایست که بر پایه ی آن گروگان فرانسوی، یعنی خانمکلوتید ریس، قرار است آزاد شود و در واقع با آقای مجید کاکاوند که در فرانسه دستگیر شده بود مبادله گردد. خارج از نفس این گروگان گیریهای مفتضحانه، ابهام در بخشش و عفوی است که شامل هموطنان در بندمان نمی گردد و غیر ایرانی ها را شامل می گردد. همان اتفاقی که مشابهش برای سه مادر آمریکایی در قیاس با مادران ایرانیانِ در بند افتاده است. اجازه ای که به مادران سه آمریکایی به گروگان گرفته شده برای دیدار با فرزندانشان به عنوان حرکتی انسانی از سوی وزارت امور خارجه ایران داده می شود و برای مادران هموطن که فرزندانشان در همین کشور زندان هستند داده نمی شود.
تا چندی پیش هر کجا که بحثی می شد درباره انقلاب و آنچه گامهای رو به جلویمان بوده است از آن زمان تا به حال، رسیدن نسبی به استقلال را اشاره می کردم و اینکه از شعارهای آن دوران این یکی را بیش از پیش بدست آورده ایم و اما شاید باید تعاریفمان از استقلال را کمی تغییر دهیم و وابستگی به چنین نمایشهایی را نیز در زمره المان های عدم استقلالمان قرار دهیم و اذعان داریم که شکل ماهوی تعریف استقلال یک کشور از دیگر کشورها باید همه جانبه و فراختر مورد ارزیابی قرار گیرد تا شعار استقلال طلبی به شکلی واقعی محقق گردد.
امروز یک دختر فرانسوی که نباید به دلایل آن جمله ای که دادستانی آن را عنوان داشته است(«شرايط خاص موكل و مورد رافت اسلامي و ترحم نظامي جمهوري اسلامي قرار گرفتن») آزاد می شد و انسانی بودن دلایل آزادیش بدلیل تناقض برخورد با هموطنانمان کاملا زیر سوال است، قرار است آزاد شود و به کشورش بازگردد و نیز حقی که حق مادران سه آمریکایی برای دیدن فرزندانشان است باز هم بدلایل سیاسی و نه انسانی، به ایشان اعطا شده است و اینها همه در حالیست که برای هیچ ایرانی ای در کشور خودش توسط حکمرانان خودش چنین حقوقی فراهم نشده است. و مرابه یاد داستان های کتابهای تاریخ مان می اندازد که از قانون کاپیتولاسیون می گفت و ... و اینکه چه حقوقی که حکمرانان وقت برای خارجیان و اتباع آنها قائل می شدند و امروز نیز آن رویدادها در حال تکرار است. امروز نیز با توجه به اظهارات خودشان فرانسوی ای در جریان حوادث پس از انتخابات جاسوسی کرده است و آن سه آمریکایی نیز به شکلی مشابه مورد اتهام قرار دارند و اولی آزاد خواهد شد و آن دیگران قرار است مادرانشان را ملاقات کنند و حال آنکه همین ها برای جوانان و زنان و مردانی که نامه نوشتند، اعتراض داشتند و نقد داشتند و هموطن بودند را نیز قائل نشدند و بدین ترتیب تارخ ادامه دارد...


وبلاگ افشاگر هک شد

وبلاگی که امروز تجاوز به دختری را با یادداشتی از پدر دختر افشا کرده بود امروز نیز توسط ارتش سایبری ایران با سرعت بسیار هک شد. برای دیدن خبر می توانید به اینجا و برای دیدن وبلاگ هک شده به اینجا رجوع کنید.


بس است اعدام را تکرار کنیم


کارمان است روز وشب و شاید هم لحظه به لحظه گپ و گفتمان با دوست و آشنا و اطرافیان و حتی رهگذران در باب حال و هوای این روزهای ایران. باید افشا کرد و اطلاع رسانی نمود. جالب است که همه کم و بیش، دیر و زود در جریانند و اخبار و وقایع را پیگیری می کنند.
تلفن،‌ لیست ایمیلها، چت و تماسهای رو در رو، امروز ابزارهایمانند برای اطلاع رسانی. شوکی وارد شد دیروز و با تمام تلخیش نباید جریان خبر را متوقف کنیم.
از همه بپرسیم شنیده ای؟ جایی می نشینیم در کنار غریبه ای و دوستی و می پرسیم: شنیده ای ۵ نفر اعدام شدند؟ می گویند بمب گذاری کرده اند! کجا؟ کدام بمب؟ جالب است ما نشنیده بودیم! یکیشان خانمی بوده است ظاهرا! مردم می گویند طرف وکیل هم نداشته است! خانواده هایشان هم خبر نداشتند! ... و کاشکی با اعدام مردم را تنبیه نکنند! جوان بودند اینها که اعدام کردند...

باید تکرار کنیم در هرکجا که می توانیم. در بین دوستان و همکاران. در جمع های فامیلی. باید بهانه ای بیابیم تا موضوع را زنده نگهداریم. باید همه را با بس است اعدام آشنا کنیم. کمپین، گروه، وبلاگ،‌ شعار، پوستر ایجاد کنیم که بگوید بس است اعدام. باید یکی از شعارهای اصلیمان گردد بس است اعدام. شاید از این ابزار غیر انسانی برای روزهای نزدیک به خرداد بیشتر بخواهند استفاده کنند. پس دریغ نکنید. باید زیاد تکرارش کنیم که بس است اعدام. به همه بگویید که به همه بگویند. تلخ است و نبایند بتوانند بسادگی انسانی را نیست کنند، اما شجاعانه فریاد می زنیم بس است اعدام.


ساعات اعدام - احمد شاملو

در قفل در کليدی چرخيد
لرزيد بر لبانش لبخندی
چون رقص آب بر سقف
از انعکاس تابش خورشيد
در قفل در کليدی چرخيد.
بيرون
رنگ خوش سپيده دمان
مانند يکی نوت گمگشته
می گشت پرسه پرسه زنان روی
سوراخ های نی
دنبال خانه اش ...
در قفل در کليدی چرخيد
رقصيد بر لبانش لبخندی
چون رقص آب بر سقف
از انعکاس تابش خورشيد
در قفل در
کليدی چرخيد



چه می توان کرد جز ابراز تاسف.
اکنون شاید فرصت نباشد که بیشتر از خود این اعدام ها نوشت اما فعلا باید اعتراض کرد. ۵ نفر بدون حتی اطلاع وکیل شان باز هم با عجله اعدام شده اند. تندی و سرکوب و خشونت تا رسیدن به چه؟ این جنبش متوقف نشدنی است. سیلی است که جاری شده است و هر سدی در جلوی راهش را نتواند بگذارند نهایتا از مسیرههای ممکن دیگر جریان می یابد.
اعتراض می کنیم از امشب با الله اکبرهای شبانه. هر فریاد شبانه هم خواسته یا ناخواسته شده است ۱۰ شب که با هیچ ۹ شب آن ها در برنامه های رسمی شان شاید هماهنگ نباشد و این هم خود اعتراضی بود. قرار است در جلوی سفارت های ایران هم اعتراضاتی شکل گیرد. با دردناک ترین رویدادها مردم را گریزان نکرده اند و آنها را بیش از پیش بهم نزدیک می کنند.

توضیح اخبار و رویدادهای مرتبط در اینجا