مسیر سبز

یادداشتی نوشتم برای یکی از سایت های سبز، در باب واکنشهای سریع و عجولانه بر پیشنهاد اخیر خاتمی و بخشش ظلم های رفته بر هر دو طرف از سوی هر دو، که یادداشت، خارج از محتوای پیشنهاد سعی دارد تعریفی داشته باشد از این وضعیت. 

مبارزه است و هر مبارزی روش و بیان خود را دارد. یکی در ایران مانده است و با سکوت، با دستبند، با شعر، با هنر، با قلم، با نامه، با مصاحبه، با افشاگری و ... دیگرانی رفته اند و رفته بودند، و آزادانه تر فریاد می کنند و مبارزه. یکی رسانه دارد و یکی روزنامه. یکی در خانواده، یکی در تاکسی و دیگری در صف نان و اتوبوس. یکی گزارش می دهد و قیاس می کند دولت ها را و آن یکی بیانیه. هر کس به زعم و به سهم و به روش و در ظرف و اندازه توانایی اش در حال مبارزه است.
یکی نه مدنی می گوید و یکی کلمه و اعتماد نشر می دهد. این مبارزه است و ادامه خواهد داشت حتی تا فردای پیروزی.
 هستند بسیاری که سکوت پیشه کرده اند و هیچ نگویند یا به فشار و تنگناهایی، و یا از بیم. در این میانه فعالین و سیاسیونی نیز حرف می زنند به اندازه توان و در مقتضای زمانی خود. (در مثال) روزهایی بود که فضا برای افشای قتلهای زنجیره ای فراهم بود که شد آنچه که می توانست شود و مابقی راه بربسته شد. زمانی بود که توان یک دولتی بدانجا رسید که کف خواسته های مردمان آن زمان را طرحی کرد دوقلو و هیچ مجال تصویب نیافت. زمانی است این روزها، که مجال هیچ نیست و بیان رسمیِ ظلمِ رفته بر مردم، حال با هر پس و پیش شرطی، خود گامی است به جلو. همان که سخت کرد تکرار قتلهای زنجیره ای را و حوادث مشابه را و همان که سخت خواهد کرد نپذیرفتنِ ظلمِ رفته بر مردمی صلح طلب را حتی در میانِ حامیانِ ظالمان.
این روزها اگر می شد در ایران بود و حبس نگرفت و اسیر نشد و مصیبت بر خانواده و معاش وارد نیاورد حرف بسیار بود و بسیاری حرف می زدند، همان که در روزهای ماقبل انتخابات تجربه شد. همان ماقبل انتخاباتی که بسیاری در تلاشند برای احیای همان حال و روز، حتی با راه حلِ بخششِ طرفین و آسیب دیدگان. طرفی که جان و مالش آسیب دیده با آنسویی که قدرت و حاکمیتش. قابل تامل است، و بسیاری را همین کفِ کفترین مطالبات مردم را بر آشفت. روزهایی که برگشتنش شتاب فاصله حکمرانان و مردم را افزایش خواهد داد و اما تنها راه حل باقی مانده نه برای مردم، بلکه برای آنانی است که قدرت را چند صباحی بیشتر طلب می کنند.


اول ماه می/ما بی‌چرا زندگانیم


بهانه ایست این روز و اما به هزار از این بهانه ها هم استبداد دینی را باکش نیست از سرکوب و بهره جویی از زحمتکشان.
منصور اسانلو شاید نشانه ای است هر چند تلخ از آن چه بر کارگران آگاه و آگاهی آنان می رود.

این فیلم شاید سندی است تاریخی از کارگری آگاه که آگاهی رسانی اش او را همچنان در زندان نگه داشته است و خانواده اش را تحت شدیدترین فشارها. 

شعری ناب از احمد شاملو شادباش زحمتکشان و کارگران ایران و جهان:

شکاف
زاده شدن
بر نیزه تاریک
همچون میلاد گشاده زخمی،
سفر یگانه فرصت را
سراسر
در سلسه پیمودن.
بر شعله خویش
سوختن
تا جرقه واپسین،
بر شعله خرمنی
که در خاک راهش
یافته اند
بردگان
این چنین.
این چنین سرخ و لوند
بر خار بوته خون
شکفتن
وین‌چنین گردن فراز
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن.
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی‌چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهانند.