مادران، درگیر درد و خون

سخت است. تصور و تجسم آنچه بر مادران دردمند این روزها می گذرد، سخت است. تمام آمال و آروزهایشان به درد و خون پیوند خورده است. چه برای آنهایی که کشته داده اند و چه آنهایی که این روزها اسیری و ناپدیدی دارند. این روزها بسیار می خوانیم از حرفهایی که مادران عزا دار و مادرانی که فرزندی در بند دارند. مادرانی که لب به سخن گشوده اند و از آنچه بر ایشان گذشته است حرفها گفته اند و تازه اینها آنانی هستند که تهدید و فشار را پس زنده اند دردها بازگو نموده اند، وگرنه بسیارند مادرانی که سکوت پیشه کرده اند و مرعوب شده اند و تهدید.

افشاگریهایی که این روزها این مادران کرده اند در تاریخ استبداد و جنایات ایران زمین در حال ثبت است. فجایع تلخ و جانکاهی بوقوع پیوسته است و سران و حکمرانان امروز ایران متهم اصلی آنها هستند. اتفاقاتی که در این سی سال در گوشه و کنار و در خفی و پنهان، افتاده است، نه تنها چنین گستردگی ای بلکه این سطح از آگاهی، همراهی و افشاگری را با خود همراه نداشته است. امروز فراوانند افرادی که آسیب دیده اند. آثار و تبعات آسیبها در اعضا، اقوام و دوستان هر خانواده ی آسیب دیده نفوذ کرده و خواهد کرد و گستردگی افراد آگاه و معترض بیش از زمانی شده است که اعتراض ها تنها به تقلبی بود و رای های گم شده.

حال بیشتر شده اند افرادی که معترض بودند و رایی داده بودند و امروز اما، به کشته شدن، به شکنجه، به تجاوز و به توهین هم معترضند که جنسشان با جنس اعتراض اول تفاوت بی اندازه ای دارد. آنانیکه پاسخی ندارند و نمی دهند به این مادران و خانواده هایشان، دو کار را همزمان انجام داده اندک
یکی، تاکید بر جنایتی که انجام داده اند و تقلب پیش و پس از آن و
دیگری، تعمیق و تثبیت درد و رنجی که دیگر با هیچ عذر و بهانه ای بهبودی نخواهد یافت.   
شعور و عقلی در کار نیست. آنان، حتی حامیان مادران عزادار را نیز برنتافتند و سکوتشان را بقای بیشتر خود پنداشته اند و اما تاریخ حرفهای دگر می گوید.

مادران یکسال است، بیشتر و عیان تر از سالهایی که آینده و دورنمایی برای فرزندانشان متصور نبودند،‌ زخمی شده اند و درد کشیده اند. مادرانی که خود و فرزندانشان با تمام مشقتها و سختیهای این سه دهه، رای دادند و امید آینده را داشتند. مادرانی که هر درد و داد فرزندانشان را با پوست و گوشت و استخوانشان همراهی می کردند، این روزها همراه پسر و دخترشان، تیر خورده اند، آه کشیده اند، اشک ریخته اند، اسیر شده اند و ...

لحظه شادمانی مادری از پیروزیهای فرزندی در دوره ای از زندگی اش و
قیاسش با
لحظه دیدار جسدی خونین و زخم خورده و یا جسمی کبود و دردمند را به چه چیز می توان شبیه دانست ؟
این خود جنایت است...

بخوانید دردهای مادرانی درد و خون دیده را:
حرفهای مادری از شهادت پسرش (شهید)
 حرفهای رنج آور مادر احمد نجاتی کارگر (شهید)
حرفهای مادر اشکان سهرابی (شهید)


0 نظرات:

ارسال یک نظر