مراسمی برای یک پدر و نه پسر


مراسم سالگرد محسن روح الامینی چه در سال گذشته و چه امسال بیشتر برای پدرش برگزار شد تا فرزند به قتل رسیده. عرف است تا در مراسم هایی مشابه از فرد فوت شده می گویند و علایق و حرفها و اعتقاداتش. مگر نه اینکه محسن روح الامینی سبز بود؟ مگر نه اینکه برای اعتراض به بازپس گرفتن رایش به کهریزک برده شد و بعد هم کشته؟
هرچند منطقی است که او دیگر رفته است و پدر مانده با دوستان و اعتقادات خودش و اوست که باید تسکین یابد از سوی همراهان خودش و ستادی که همراهی می کرد و نه ستادی که فرزندش در آن فعالیت می کرد. محسن رضایی باید بیاید و نه میر حسین موسوی! در این مراسم از آنچه او برایش کشته شده بود خبری نبود و شاید منطقا نیز پدری خودخواه و نظام پسند باید آرام یابد تا پسری کشته شده. او راه خودش را ادامه می دهد و نه پسر را، که شواهد چنین گواه می دهد. در این میان داستان محسن روح الامینی منتفی شده است! اینکه در راه چه کشته شد برای پدرش هیچ نیست و چگونه و بدست چه کسانی کشته شدنش را هدف کرده است برای فهمیدن.

معامله کرده است پدر در نبود پسر با نظامِ مسوولِ کشته شدن فرزند، که مهم نیست برای چه اعتراضی و چه حرفی کشته شده و از چه حمایت می کرده است. پدر فراموش کرده است هدف پسر را و نظام هم، و هر دو همراه تنها قاتلین را به روش خود و کمتر لطمه زننده پیگیرند و نه آمرین و دلیل قتل ها را که منافع هر دو نهفته در اینست. 


0 نظرات:

ارسال یک نظر